اگه میخواهی جدی گرفته بشی ، تو کارهات تداوم داشته باش. ما با کارهایی که به پایان می رسونیم قضاوت میشیم نه با کارهایی که شروع می کنیم یا فقط حرفش را می زنیم.
شخصیت آدم ها زمانی با احترام رو به رو می شود که خودشون آدمی شده باشند ، شما با دیدن فردی که ستاره زندگی خودش هست و الگوی دیگران شده، طبیعتاً احترام بیشتری به اون فرد میزاری تا یه آدمی که تا گردن توی منجلاب بدبختی گیر کرده.
اگه میخوای بفهمونی که آدم حسابی هستی سعی کن کارها رو نصفه و نیمه راه ولشون نکنی و تا انتها باش ، بترس اما انجامش بده ، همیشه ترس و استرس بد نیست بعضی وقتا ترس از دست دادن یه چیزایی باعث میشه قدرتت ده برابر بشه ، اگه رقیبت پرواز کرد تو ثابت کن حتی با پرواز کردن هم بهت نمیرسه ، تو ثابت کن زمینی نیستی.
آدم ها به اندازه تفکرشون بزرگ میشن
امید داشته باش که به تمام چیزایی که میخوای می رسی
هیچوقت تسلیم نشو و به یاد بیار که خیلی ها منتظر شکست تو هستند که بهت بخندند مسخرت کنند.
اگه بهت می گویند از پسش بر نمیای ، برای همین انجامش بده ، آینده هر کسی دست خودشه
وقتی دیگران در خواب هستند کارکن
وقتی در مهمانی و خوشگذرانی هستند یاد بگیر
وقتی دیگران در حال ولخرجی هستند جمع کن
و بعد جوری زندگی کن که آن ها فقط در رویاهاشون می بینند.
وقتی راه نمیری زمین هم نمیخوری این زمین نخوردن هات، نشانه مهارت تو نیست !!
بخش اول: مورچه ها هرگز تسلیم نمی شوند فلسفه خوبی است؛ اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید که متوقفشان کنید به دنبال راه دیگری می گردند:بالا می روند، پایین می روند، دور می زنند. آنها به جست و جو خود برای یافتن راه دیگر ادامه می دهند. چه فلسفه کار آمدی! اینکه هرگز از جست و جوی راهی که تو را به مقصد مورد نظر می رساند دست نکشی.
بخش دوم: مورچه ها کل تابستان را به زمستان می اندیشند این نگرش مهمی است. نمی توان انقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است؛ پس مورچه ها وسط تابستان درحال جمع آوری غذای زمستانشان هستند. می خواهیم بگوییم که آینده نگری اصلی، مهم است و باید در زمستان و هنگام تعطیلات، فکر روزهای امتحان نیز بود. باید مدیریت زمان داشت تا در روزهای نزدیک آزمون سراسری، نگران و در زیر فشار کاری خرد نشوید.
بخش سوم: مورچه ها کل زمستان را مثبت می اندیشند این هم نکته ای مهم است. در طول زمستان مورچه ها به خود یادآور می شوند که این دوران زیاد طول نمی کشد و بزودی از اینجا بیرون خواهیم رفت و در اولین روز گرم، مورچه ها بیرون می آیند. اگر هوا دوباره سرد شد آنها بر می گردند به پناه گاهشان؛ ولی باز در اولین روز گرم بیرون می آیند. آنها برای بیرون آمدن نمی توانند زیاد منتظر بمانند.
بخش چهارم: مورچه ها در حد توانشان تلاش می کنند یک مورچه در تابستان چه قدر برای زمستان خود جمع می کند؟ هر چه قدر که در توانش باشد. چه فلسفه باور نکردنی ای! فلسفه: "هر چه قدر در توانایی ات است."
فلسفه فوق العاده ای است که هرگز: تسلیم نشوی؛ آینده را ببینی؛ مثبت بمانی؛ همه تلاشت را بکنی.
مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست. سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم."
صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت. سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند. جوان با او به راه افتاد.
به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد. جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد.
مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد.
سقراط از او پرسید، "زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا."سقراط گفت، "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگر ندارد."
مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید. هر دو حاضر شدند. سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود. وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد. مرد تلاش می کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت. سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود. سقراط از او پرسید، " در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟" پسر جواب داد: "هوا" سقراط گفت: " این راز موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد" رمز دیگری وجود ندارد.
گل آفتاب گردون هرگز خیانت نمیکنه ، آخه در تمام روز به خورشید نگاه میکنه و شب که میشه وقتی خورشید نیست ، ستاره بهش چشمک میزنه ولی گل آفتابگردون که عاشق خورشید هست سرش رو پایین میندازه و منتظر خورشید میمونه!!!
ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥
با سلام ، به آفتاب گردون خوش آمدید...
من حسین هستم، متولد دوشنبه 30 مرداد 1368، فوق دیپلم کامپیوتر
علاقمندیها: طراحی و برنامه نویسی وب(lamp) ، موسیقی ، طبیعت گردی ، پرسپولیس ، وبگردی
وبلاگ ها ، سایت ها:
www.hosseinmehrzad.ir
www.hosseinmehrzad.blogfa.com
♥ღ♥ღ♥ღ
قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی، کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن. از خیابان ها، کوه ها و دشت هایی گذر کن که من کردم. اشکهایی را بریز که من ریختم. دردها و خوشی های من را تجربه کن. سال هایی را بگذران که من گذراندم. روی سنگ هایی بلغز که من لغزیدم. دوباره و دوباره بر پاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن! همانطور که من انجام دادم. بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی
♥ღ♥ღ♥ღ
یادم باشد حرفی نزنم كه دلی بلرزد ، خطی ننویسم كه آزار دهد كسی را
یادم باشد جواب كینه را با كمتر از مهر و جواب دو رنگی را با كمتر از صداقت ندهم
یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن
یادم باشد زنده ام ، یادم باشد خواهم مُرد روزی
♥ღ♥ღ♥ღ
امیدوارم لحظات خوبی را سپری کنید.
پیروز و سربلند باشید.
نوشته شده